فلشکارتها ابزاری کارآمد برای تقویت حافظه و بهبود یادگیری عمیق مغز هستند و همچنین به یادآوری فعالانۀ اطلاعات کمک میکنند. علاوه بر این، استفاده منظم از فلشکارتها باعث افزایش سرعت یادگیری میشود. در این یادداشت میبینیم که چطور سوئد با احیای روشهای سنتی یادگیری، تغییر مهمی در سیستم آموزشیاش ایجاد کرد.
علت این تغییر، مطالعات موسسه معتبر «کارولینسکا» بود که نشان میداد استفاده از ابزارهای دیجیتال به جای بهبود یادگیری مغز، به تضعیف مغز منجر میشود.
در دهههای اخیر، پذیرش گستردۀ فناوریهای دیجیتال در مدارس و سازمانها انجام شد. سوئد در نهایت به این نتیجه رسید که این تنها یک «آزمایش» بوده است. به همین دلیل، اکنون به روشهایی که برای یادگیری مغز انسان مؤثرتر هستند، بازگشته است.
یافتههای آنها میتواند برای همه کارآمد باشد:
یادگیری نیاز به همدلی دارد:
در سال ۱۹۶۶، نخستین رواندرمانگر دیجیتال به نام ELIZA معرفی شد. از آن زمان، برخی معتقد بودند که چتباتها میتوانند جایگزین رواندرمانگران شوند. با این حال، تحقیقات نشان میدهد که رواندرمانگران انسانی در درمان افسردگی و اضطراب به ترتیب سه و پنج برابر موفقتر از هوش مصنوعی عمل میکنند.
علت این موفقیت، اهمیت «رابطه» در فرآیند درمان است. به علاوه، مطالعات نشان میدهند که ۸۰ درصد موفقیت درمان وابسته به یک رابطه همدلانه قوی بین مراجع و درمانگر است.
همین موضوع در یادگیری نیز صدق میکند. بنابراین، رابطۀ همدلانه بین معلم و دانشآموز تأثیر مستقیمی بر یادگیری دارد. حتی با وجود ابزارهای پیشرفتهای مثل ChatGpt ، این تکنولوژیها نمیتوانند جایگزین انگیزه و الهامبخشی یک رابطه انسانی شوند. به همین دلیل، محقق آموزشی جان هتی، پس از تجزیه و تحلیل دادههای هزاران مطالعه، گزارش داده است که رابطۀ مبتنی بر همدلی بین دانشآموز و معلم، ۲.۵ برابر بیشتر از آموزش انفرادی به تنهایی بر یادگیری تأثیر دارد.
یادگیری بدون اکسی توسین دشوارتر است
اکسیتوسین، هورمون همدلی، از طریق تعاملات انسانی آزاد میشود و مغز را برای یادگیری آمادهتر میکند. همچنین، این هورمون از طریق تماسهای اجتماعی مثل شنیدن صدای دیگران فعال میشود. ارتباطات غیرانسانی نمیتوانند این هورمون را فعال کنند.
بنابراین، وقتی در یادگیری آنلاین ارتباط همدلانه وجود ندارد، ۸۵ درصد از دانشجویان بدون پرداخت شهریه و بیش از ۵۰ درصد از دانشجویانی که هزینه پرداخت کردهاند، دورهها را تکمیل نمیکنند. این آمار نشاندهندۀ اهمیت همدلی و رابطه انسانی در فرآیند یادگیری است.
خلاقیت نیاز به دانش رمزگذاری شدۀه شخصی دارد.
برای بهکارگیری مهارتهای شناختی پیشرفته مانند خلاقیت، اطلاعات باید به طور عمیق در حافظۀ بلندمدت ثبت شود، از این رو، صرف دسترسی به اطلاعات کافی نیست. بسیاری امیدوارند که ابزارهای هوش مصنوعی، بتوانند افراد را از نیاز به حفظ کردن و یادگیری اطلاعات رها کنند به این ترتیب، افراد زمان کافی دارند تا روی بهبود یادگیری مغز و پرورش تواناییهای استدلال عمیقتر خود تمرکز کنند..
دسترسی به اطلاعات به معنی یادگیری آنها نیست
صرف دسترسی به اطلاعات، نمیتواند جایگزین فرآیند یادگیری عمیق شود. این موضوع بهویژه زمانی اهمیت پیدا میکند که فرد نیاز دارد از دانش خود برای خلاقیت و حل مسائل پیچیده استفاده کند.
مثلاً فرآیند یادگیری نواختن گیتار را در نظر بگیرید، حتی اگر فرد به تمام اطلاعات مربوط به آکوردها و تکنیکهای نوازندگی نیز دسترسی داشته باشد، نمیتواند صرفاً با خواندن یا مشاهدۀ آنها، به سطح بالایی از تسلط و خلاقیت برسد. تنها زمانی که این اطلاعات به طور عمیق در حافظه و دانش پیشین او کدگذاری شود، فرد میتواند آنها را به شکل خلاقانهای به کار ببرد.
به همین دلیل است که یادگیری معمولاً به مراحل سطحی، عمیق و دگرگون کننده تقسیم میشود. تا زمانی که اطلاعات به درستی در ساختارهای دانش قبلی فرد جا نیفتاده باشد، توانایی پردازش و استفاده از آنها برای حل مسائل خلاقانه و انتقادی ممکن نیست. زیرا، یادگیری واقعی زمانی اتفاق میافتد که فرد بتواند آن اطلاعات را به شکلی عمیق در حافظۀ خود ذخیره و در موقعیتهای خلاقانه به کار ببرد.
یادگیری نیازمند توجه کامل و متمرکز است
توجه انسان شبیه به یک فیلتر عمل میکند. همانطور که عینکهای سهبعدی فقط طول موجهای خاصی از نور را به چشم میرسانند، توجه انسان نیز تنها اطلاعات مرتبط را وارد آگاهی میکند و اطلاعات غیرمرتبط را مسدود میسازد.
تعیین ارتباط اطلاعات با یک کار خاص به قوانینی بستگی دارد که مغز برای انجام آن کار بارگذاری میکند. به عنوان مثال، برای خواندن یک متن، مغز باید قوانین مربوط به خواندن را فعال کند.
مالتی تسکینگ یا جابجایی بین کارها
یکی از مهمترین نکات این است که مغز فقط میتواند یک مجموعه قوانین را در یک لحظه در بخشی به نام قشر جلویی جانبی مغز (LatPFC) نگه دارد، به همین دلیل، انجام چند کار همزمان یا مالتی تسکینگ یک افسانه است و فقط افراد بسیار معدودی ممکن است بتوانند آن را تجربه کنند. بیشتر افرادی که تصور میکنند چند تا کار را همزمان انجام میدهند در واقع فقط میتوانند خیلی سریع بین کارها جابهجا شوند. این جابهجایی، سه هزینۀ اصلی دارد:
- زمان: مغز برای تغییر مجموعه قوانین، حدود ۰.۱۵ ثانیه زمان نیاز دارد. این باعث کند شدن یادگیری میشود.
- دقت: هنگام جابهجایی بین کارها، دورۀ کوتاهی وجود دارد که قوانین دو کار با هم ترکیب میشوند و دقت کلی کاهش مییابد.
- حافظه: یادگیری هنگام انجام چند کار باعث میشود اطلاعات بیشتر به شکل حافظههای ناخودآگاه ذخیره شوند که دسترسی بعدی به آنها دشوارتر است.
اینکه دانشآموزان و افراد امروزی از رایانهها برای چندین کار همزمان استفاده میکنند، یکی از دلایل اصلی کاهش عملکرد تحصیلی در آزمونها و مهارتهای شناختی سطح بالا است. دادهها نشان میدهد که دانشآموزان بیشتر از رایانهها برای سرگرمی استفاده میکنند تا یادگیری.
مکان. مکان. مکان.
هیپوکامپ، که دروازۀ اصلی حافظه در مغز است، اطلاعات جدید را از طریق نورونهای خاصی به نام «سلولهای مکانی» پردازش میکند. این سلولها به طور ناخودآگاه هم چیدمان فضایی اشیایی که با آنها در تعامل هستیم و هم موقعیت فیزیکی ما را نسبت به آن اشیا رمزگذاری میکنند.
مهم است که به خاطر بیاوریم چه چیزی را از کجا یاد گرفتیم
چیدمان فضایی یک جنبۀ جدایی ناپذیر از تمام خاطرات تازه شکل گرفته در مغز ماست. از این رو، وقتی چیزی را در یک مکان فیزیکی ثابت، مانند یک کتاب چاپی، میخوانیم، مغز ما این چیدمان فضایی را به عنوان بخشی از حافظه ذخیره میکند. برای همین، به یاد آوردن اطلاعات از روی کتابهای فیزیکی راحتتر است چراکه، میتوانیم مکان و موقعیت خاص آن اطلاعات را در کتاب به یاد بیاوریم (مثلاً نیمۀ کتاب در صفحۀ سمت راست پایین).
در مقابل، هنگام خواندن یک متن PDF، کلمات از پایین صفحه شروع میشوند، به وسط حرکت می کنند، سپس از بالای صفحه ناپدید می شوند. وقتی محتوا مکان فیزیکی ثابتی ندارد، ما یک جزء کلیدی از حافظه را از دست میدهیم در نتیجه، نمیتوانیم از سازماندهی فضایی به عنوان نشانهای برای یادآوری محتوا در آینده استفاده کنیم.
بنابراین، اگر هدف شما بهبود یادگیری مغز و آموزش عمیق است و بین نسخۀ چاپی و دیجیتال حق انتخاب دارید، بهتر است از نسخه چاپی استفاده کنید.
استفاده از فلش کارتها را جدی بگیرید.
سپردن اطلاعات و حقایق به حافظه، پایهای است برای توسعۀ مهارتهای تفکر پیشرفتهتر. حفظ کردن میتواند از طریق روشهای مختلفی مثل بازیها، اجراها، آزمونها، تصاویر و ساخت و سازها رخ دهد. اما فلش کارتها (که یک سؤال در یک طرف و پاسخ در طرف دیگر دارند) هنوز یکی از سریعترین، آسانترین و قویترین ابزار برای حفظ صریح هستند.
فلش کارتها چطور به تقویت حافظه و در نتیجه بهبود یادگیری مغز کمک میکنند؟
تقویت یادآوری و حافظه:
حافظه یک فرآیند سازنده است، یعنی هرچه بیشتر اطلاعات را به صورت درونی فراخوانی کنیم (مثل یادآوری آنها)، آن حافظه قویتر و ماندگارتر میشود. برای مثال، کسی که به طور مکرر درباره یک برنامه تلویزیونی صحبت میکند، احتمالاً آن را بهتر از کسی که فقط تماشا کرده به خاطر میسپارد. فلش کارتها که یک سؤال در یک طرف و جواب در طرف دیگر دارند، ما را وادار به یادآوری اطلاعات به صورت فعال میکنند.
جلوگیری از تغییر حافظه:
حافظه با هر بار دسترسی به آن قابل تغییر است، یعنی ممکن است اطلاعات نادرستی به آن اضافه شود (مشکلی که در شهادتهای شاهدان عینی در دادگاهها دیده میشود). فلش کارتها با فرمت پاسخ در پشت کارت، به ما بازخورد فوری میدهند به این ترتیب، حافظهمان دقیق باقی میماند.
کمک به ایجاد ارتباط بین اطلاعات:
در مغز، حقایق به هم مرتبط شده و به شکل شبکههای بزرگ و به هم پیوسته به نام «اسکما» سازماندهی میشوند. استفاده از فلش کارتها به سازماندهی این شبکهها کمک میکند. هنگامی که یک حقیقت را به یاد میآوریم، سایر حقایق مرتبط با آن نیز به ذهن میآیند. به همین دلیل است که توصیه میشود فلش کارتهایی را که درست پاسخ دادهایم، کنار نگذاریم و به استفاده از آنها ادامه دهیم تا ارتباطات بین ایدهها تقویت شود.
محدودیتهای مغز در پردازش همزمان اطلاعات:
مغز تنها یک شبکه خاص به نام Wernicke/Broca دارد که مسئول پردازش گفتار است، چه گفتار شنیداری باشد یا چه خواندن در سکوت. این شبکه تنها میتواند یک صدا یا متن را در هر زمان پردازش کند. به همین دلیل، اگر همزمان دو صدا بشنویم یا همزمان بخوانیم و به صحبت کسی گوش دهیم، مغز نمیتواند هر دو را به طور کامل پردازش کند. این پدیده با عنوان «اثر افزونگی» شناخته میشود، که نشان میدهد وقتی همزمان با تماشای ویدئو از زیرنویس استفاده میکنیم، یادگیری و حافظه کاهش مییابد.
موارد استثنایی:
شرایط خاصی وجود دارد که زیرنویس و روایت ترکیبی با هم تداخل ندارند و حتی میتوانند یادگیری را بهبود بخشند. مانند یادگیری یک زبان جدید. همچنین، وقتی کیفیت صدا ضعیف است یا گوینده لهجهای دارد که درک آن به تلاش زیادی نیاز دارد، زیرنویسها میتوانند رمزگشایی روایت را تقویت کنند و به بهبود یادگیری مغز کمک کنند. افراد با اختلالات پردازشی خاص نیز ممکن است از زیرنویسها بهرهمند شوند
جمع بندی:
هنوز هم ابزارهای سنتی همچون فلشکارتها کارآمدترین روشها برای بهبود یادگیری مغز و تقویت حافظه هستند. به کارگیری این ابزار سنتی به یادآوری فعال کمک و از تغییرات نادرست در حافظه جلوگیری میکند. همچنین، توجه متمرکز و استفاده از مواد فیزیکی باعث تثبیت اطلاعات در حافظه میشود.
منبع:
psychologytoday
برای مشاورۀ دقیقتر در امر یادگیری و ارتقای تحصیلی و شغلی با مشاوران ما در مرکز روانشناسی و مشاوره دیگرگون تماس بگیرید.