ارسطو میگوید، عشق یک عنصر ارزشمند بیرونی است، و معتقد است سه چیز متفاوت را میتوانیم دوست داشته باشیم: آنهایی که مفیدند، آنهایی که شادیآفرینند و آنهایی که ارزشمندند. در ادامه هم میگوید، این سه مورد، روابط خاص خود را هم به وجود میآورند. بیایید به هر کدام نگاهی بیندازیم.
نوع اول رابطه، بین کسانی اتفاق میفتد که برای هم مفیدند. در رابطهی خود منفعت میبینند، که اغلب بُعد مالی دارد. حتی ممکن است شرکای مالی هم باشند. ارسطو میگوید، این نوع رابطه میتواند خیلی سودرسان باشد، اما مشکلاتی هم ممکن است سر راه پیش بیاید. علت اصلی ایجاد رابطه، منافعی است که افراد از آن کسب میکنند، در این صورت خودمحوری به درگیری ختم میشود، چون یک طرف احساس میکند که مغبون شده است. بنابراین، رابطه به خط پایان میرسد. اگر یکی از طرفین احساس کند رابطه دیگر به سودش نیست، رابطه را برهم زده و میرود.
نوع دوم رابطهای که ارسطو توضیح میدهد، بین افرادی ایجاد میشود که از کنار هم بودن لذت میبرند. این نوع رابطه از اولی قویتر است، چون دوستانی که تنها برای منفعت در کنار هم هستند، از گذراندن وقت با هم لذت نمیبرند. اما آنهایی که برای لذت کنار هم هستند، شوخطبع بوده و علاقهمند به معاشرت با یکدیگر هستند. ممکن است آخر هفتهها با هم قرار گذاشته و گشتی در شهر بزنند. ارسطو میگوید، این نوع رابطه خیلی خوشایند است، اما مشکلاتی را هم بهدنبال دارد. این نوع روابط دوستانه، مانند روابط دارای منفعت، خودمحورهستند، یعنی هر فرد به دنبال شادی و لذتی است که میخواهد از رابطه بگیرد و اگر رابطه دیگر هیچ لذتی نداشته باشد، دوستی از هم پاشیده شده و رابطه به خط پایان میرسد. ارسطو میگوید، هر دوی این روابط، سودمند هستند. ما واردشان میشویم، چون میخواهیم چیزی از آنها عایدمان شود. پس اگر به چیزی که میخواهیم نرسیم- سود یا لذت- دیگر برای رابطه ارزش قائل نشده و به آن پایان میدهیم.
حال، نوبت رابطهی سوم است. ارسطو میگوید، این رابطه براساس ارزشی است که طرفین برای هم قائل هستند. دو نفر به خاطر چیزهای خوبی که در یکدیگر دیدهاند، به سوی هم جذب میشوند. برای شخصیت طرف مقابل ارزش قائل هستند و میخواهند رابطهشان به شکل سالمی رشد کند. حتی خوبیهای طرف مقابل باعث میشود خودشان را رشد داده و بهتر کنند. از نظر ارسطو، این رابطه بر پایهی خودمحوری یا منفعتطلبی نیست. هیچکس روی خودش تمرکز ندارد، بلکه تمرکزش روی طرف مقابل است. دو طرف، دیگری را به خاطر همان کسی که هست، دوست دارد، نه بهخاطر آنچه که قرار است از رابطه نصیبش شود. از دیدگاه ارسطو، این رابطه نسبت به دو رابطهی اولی قابل تحملتر است و فقط وقتی به خط پایان میرسد که یکی از طرفین دیگر برای فرد مقابل ارزشمند نباشد. از دیدگاه ارسطو، درستترین نوع رابطه بر پایهی خوبی استوار است. ما هم مانند ارسطو معتقدیم اشکالی ندارد اگر از یک رابطهی سالم، منفعت و لذت بخواهیم. شاید بهخاطر یکی از این دو موضوع یا هر دو، جذب طرف مقابل شوید، ولی اگر به همین مقدار اکتفا کنید، رابطه ثباتی نخواهد داشت و رشد نخواهد کرد. ارسطو میگوید، زندگی زناشویی به دنبال منفعت و لذت است و اگر میان دو نفر با شخصیت مناسب رونق بگیرد، آنها به مرحلهی سوم رابطه دست مییابند.
باور ما این است که منفعت و لذت شاید ثمرهی ازدواج باشد، اما پایه و اساس درستی برای روابط پخته نیست، چون انگیزههای خود محوری هستند که رابطه را شرطی میکنند. تمرکز روی خوبی طرف مقابل و حمایت از رشد او باید اصل هر رابطهای باشد که منفعت و لذت را بههمراه خواهد آورد و در پی آنها نتایج دیگر هم گرفته خواهد شد. ما هم مثل ارسطو، عشق را ثمرهی توجه به خوبیها میدانیم. عشق ورزیدن به خوبیهای یک نفر، پایه و اساس روابط سالم است. به نظر ما، ملوین و کارول، عاشقان ارسطویی هستند. عشق ملوین بر پایهی ارزش قائل شدن برای خودِ حقیقی کارول استوار بود. ملوین انگیزه پیدا کرده بود به مرد بهتری تبدیل شود و شکی نیست که از کارول حمایت خواهد کرد تا به زن بهتری تبدیل شود. به همین خاطر است که میخواهیم طبق نظر ارسطو زندگی زناشویی خود را بسازیم.
برشی از کتاب خوشبخت در کنار هم
ترجمهی دکتر علی اکبر گودینی و همکاران (انتشارات دانژه)