رابطهی میان سلامت اعصاب و بهبود اختلالات روانی و روحی در عین حال که بسیار ساده هست، طبق روال فرآیندهای متابولیکی از پیچیدگیهای خاص خود در زمینهی بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی برخوردار هست. برای عوام هم آشکار است که میان بدغذایی و آشفتگی روحی رابطه وجود دارد، اما به استناد علمی درآوردن این رابطه و تبدیل آن به یک روش درمانی مبتنی بر تغذیه، نیازمند تسلط به علم درمان تغذیهای و شناخت نوع اختلال هست. در این میان رابطهی مستقیم میان درمانگران، بایسته و ضروری است. روانشناس به همراه روانپزشک و متخصص رژیمدرمانی در قالب یک تیم همکار، بهترین نتیجه را برای حل گرفتاری این پریشانیهای روان و اعصاب، حاصل میکنند.
سالهاست که پزشکان به تأثیر متقابل داروها و کمبودها و اختلالات غذایی پی بردهاند و کموبیش این تقابلها را در فهرست درمان، جای دادهاند. نمونه رایج آن ویتامینهای گروه B هست که کموبیش، کنار داروهای آرامبخش اعصاب توصیه میشوند. و ما با مشکلات خوددرمانی و خودتجویزی افراد در کاربرد نابجای این مکملها روبهرو هستیم، که موجب عوارض دیگری میشوند. بسیاری از پریشانیها و افسردگیها، زودخشمی، وسواس، تندخوییها و ناتوانی در تصمیمگیری و… بهغیر از عوامل شناختهشدهی آموزشی، تربیتی، ریشه در نقایص تغذیهای دارند. این بدان معناست که درمان روانشناسی، روانپزشکی و تغذیهای بایستی همزمان انجام شوند. ریشههای مبتنی بر تغذیهی این بیماریها، برای بسیاری از افراد ممکن است غیرمنطقی و نادرست به نظر آید و حتی جدی گرفته نشود. برای روشن شدن این نکته، یک مثال ساده را بازگو میکنم. در یک جمع ساکن خوابگاه دانشجویی، هلیکوباکتر پبلوری، بسیار شایع میباشد. میان این دانشجویان، خستگی بیدلیل، بدخوابی، خشم، گریه، نبود تمرکز، سردرد، دلدرد، گرسنگی دائم، ریفلاکس، یا همان برگشت غذا به حلق، سوزش سر دل، گزگز انگشتان و… بهعنوان علائم آن وجود دارد، البته ممکن است در هر فردی بخشی از این علائم دیده شود. آنچه که مهم هست این است که این اختلالات میتوانند شرایط روحی خاصی را در فرد ایجاد کنند، که در درازمدت تبدیل به خصلت و یا عادت شوند. نکتهی منفی دیگر آن است که گاهی یک بیماری میکروبی گوارشی با سایر بیماریها ترکیب شده و کار را پیچیدهتر میکند. مانند نقص در ساخت یک آمینواسید که در ساخت یا فعالیت بسیاری از آنزیمها دخالت دارند. گاهی این میانجیها میتوانند تاثیرات مهمی در ساخت ساختار عصبی داشته باشند، که همراه شدن رژیمدرمانی درست با داروها میتوانند سرعت بهبود را افزایش دهند و تأثیر داروها را قطعی کنند. قدرت اثر درمان تغذیهای بر تنظیم فعالیت اعصاب، بسیار شگفتانگیز است. هرچند اثر درمان بر وضعیت گوارشی میتواند بسیار زودهنگام، برای مثال دو هفته یا حداکثر دو ماه، باشد. اما تغییرات بر ساختار سیستم اعصاب، بیشتر زمانبر خواهد بود، و این نتیجهی منطقی مولکول به مولکول و سلول به سلول ساخته شدن اعصاب هست. و این روند، گاهی تا شش ماه، دستکم، زمانبر خواهد بود. دقیقاً مانند همان فرصتی است که دارودرمانی در یک بیماری هورمونی نیاز دارد. هرچه دانش درمان، پیشرفت بیشتری میکند، تخصصی شدن درمان نیز بیشتر ضرورت خود را نشان میدهد. امید است که آگاهی عمومی نسبت به شناخت اثر تغذیه بیشتر شود.
گیسو شریفی، کارشناس تغذیه