انتخاب سردبیر

راه‌های مؤثر برای افزایش بازدهی مطالعه

چگونه خود را برای مطالعه آماده کنیم؟

چگونه خود را برای مطالعه آماده کنیم؟ 940 478 مرکز روانشناسی و مشاوره دیگرگون

 

طبق تجربیات و ایده‌هایی که از افراد موفق، در مورد روش‌های شروع مطالعه و تحصیل وجود دارد، مباحث روانشناسی، در موفقیت فرد بسیار موثر هستند. این روش‌ها با مدرسه‌ای که می‌روید، معلم‌هایی که دارید، کتاب‌هایی که می‌خوانید و در کل، با شرایط زندگی‌تان متفاوت است. تحصیل در مدارس خاص، داشتن معلم خوب، صرف هزینه، استفاده از کتاب‌های کمک‌درسی و شرکت در کلاس‌های تقویتی مؤثر است، اما تاثیرگذارتر از این امکانات، توجه به مسائلی هستند که در حوزه‌ی روانشناسی قرار می‌گیرند و شامل انگیزه‌ی شما، احساساتتان، مهارت شما در مدیریت زمان و چگونگی وفق‌پذیری شما با شرایط موجود، می‌شوند. بعضی از دانش‌آموزان، با وجود تلاش بسیار، نتیجه‌ی مطلوب خود را کسب نمی‌کنند، اما اغلب دانش‌آموزان مشتاق، علاقه‌مند و پرانرژی، بازدهی بیشتری دارند و بهتر نتیجه می‌گیرند.

در ادامه می‌آموزید که چگونه احساساتتان را مدیریت کنید، به گونه‌ای که عملکردتان بهبود یابد، پیشرفت کنید و نتیجه‌ای متناسب با تلاش‌تان را کسب نمایید.

فرآیند مطالعه و یادگیری، باید به گونه‌ای باشد که از مسیر لذت ببرید و خستگی شما همراه با احساس خشنودی و آرامش باشد. در این صورت، مطالبی را که می‌خوانید، بهتر هضم می‌کنید. پیش‌نیاز، خلق یک موقعیت منظم روزانه برای شروع مطالعه و طی کردن مسیر است. فرد باید ناخودآگاهش را آماده کند، جسم و ذهنش را با هم هماهنگ نماید، احساساتش را مدیریت کند و این بدین معنی است که ذهن و جسمش را هم‌زمان به کار گیرد. در این صورت، دانش‌آموز، همراه با آرامش و خوشحالی یاد می‌گیرد، چیزی که کاملاً متفاوت با شرایط حاکم بر مدرسه است.

چگونه باید احساسات خود را مدیریت کنیم، به گونه‌ای که هنگام یادگیری، احساس بهتری داشته باشیم؟

مطمئناً همه‌ی ما شرایطی را تجربه کرده‌ایم که از لحاظ جسمی و روانی در وضعیت نامناسبی قرار داشته و بسیار خسته بوده‌ایم، اما کاری را که به آن علاقه داشته‌ایم را، مانند دیدن مسابقه‌ی فوتبال، دیدن فیلم، رفتن به میهمانی یا بیرون رفتن با دوستان‌مان، با علاقه و هیجان انجام داده‌ایم، بدون آنکه خیلی به احساس خستگی‌مان توجه کرده باشیم، درحالی که می‌توانستیم به سادگی از انجام آن صرف‌نظر کنیم، بدون آنکه هیچ اتفاق خاصی بیفتد. برای مطالعه هم باید شرایط مناسبی را برای خود ایجاد کنیم، خود را در موقعیتی قرار دهیم و این موضوع را به یک باور قلبی برای خود تبدیل کنیم که برای مطالعه شور و اشتیاق داشته باشیم.

یکی از راهکارها این است که به خود بگویید باید مطالعه کنم، به خود تلقین کنید که اصلاً خسته نیستید و در بهترین موقعیت قرار دارید. اما آیا واقعاً تغییری در شما ایجاد می‌شود؟!

  •  برای شروع لازم است یک برنامه‌ریزی دقیق روزانه داشته باشید و این از زمانی که صبح از خواب بیدار می‌شوید، شروع می‌شود تا هنگام خواب. ابتدا باید ذهن خود را به آماده‌ترین حالت برای یادگیری برسانید (Peak emotional state). برای رسیدن به این موقعیت، می‌توانید یک آهنگ شاد و مهیج را گوش دهید و همراه با آن کمی فعالیت بدنی، مانند قدم زدن یا انجام حرکات کششی داشته باشید، در این صورت احساس پرانرژی بودن می‌کنید و می‌توانید مطالعه را شروع کنید.
  •  برای بهبود موقعیت جسمی و بدنی، تحرک داشته باشید. مثلاً یک پیاده‌روی کوتاه یا استفاده از حرکات کششی. چون این‌گونه فعالیت‌ها باعث می‌شوند خون‌رسانی به قسمت‌های مختلف بدن افزایش پیدا کرده و در نتیجه، خستگی و درد در این قسمت‌ها کاهش یابد.
  • برای هماهنگی جسم و ذهن، از تکنیک تنفس عمیق استفاده کنید. با استفاده از تنفس عمیق، اکسیژن بیشتری وارد بدن می‌شود و هنگامی که نفس عمیق می‌کشید، نمی‌توانید به هیچ مسأله‌ی خاصی فکر کنید. چیزی که در بعضی آیین‌ها، مانند آیین بودایی، برای افزایش تمرکز، و یا بعد از ورزش کردن برای ریکاوری استفاده می‌شود.
  • هیچوقت به طور کامل درس خواندن را ترک نکنید. پرهیز از درس خواندن باعث می‌شود بیشتر احساس خستگی کنید.
  •  توانایی‌های خودتان را زیر سوال نبرید و خود را با دیگران مقایسه نکنید. تنها کسی که باید معیار مقایسه با شما باشد، گذشته خودتان است. یعنی باید نسبت به گذشته‌ی خودتان پیشرفت داشته باشید.
  •  در موقعیت مطالعه قرار بگیرید و خود را مجبور به شروع کنید، حتی اگر برای ۲۰ دقیقه باشد و سپس مجبور به استراحت باشید. شروع را مانند هواپیما در باند فرودگاه درنظر بگیرید، ابتدا آهسته حرکت می‌کند اما در نهایت اوج می‌گیرد.
  • مطالعه می‌تواند رنج‌آور باشد. به اهدافتان فکر کنید و به یاد آورید که برای رسیدن به آن‌ها، باید چه کارهایی را انجام دهید. کوهنوردی هم آسان نیست، اما آنچه مسیر را برای کوهنوردان لذت‌بخش می‌کند، اشتیاق رسیدن به قله است.
  •  نگرانی‌ها را در مورد مطالعه نکردن، کنار بگذارید و فقط شروع کنید. هنگامی که این کار را انجام می‌دهید، نسبت به زمانی که نگران این موضوع نیستید، احساس بسیار بهتر و اضطراب کمتری خواهید داشت.

راهکارهای گفته شده، نهایتاً چند دقیقه از وقت شما را در طول روز خواهند گرفت. ممکن است این راه‌حل‌ها ساده به نظر برسند، اما مطمئن باشید که بسیار تاثیرگذار خواهند بود.


آزاد علی‌محمدی، دانشجوی پزشکی، مشاور تحصیلی مرکز

راه‌های کنترل کمال‌طلبی

چگونه کمال‌طلبی خود را کنترل کنیم؟

چگونه کمال‌طلبی خود را کنترل کنیم؟ 706 512 مرکز روانشناسی و مشاوره دیگرگون

 

  • عملکرد خود را به صورت طیفی پیوسته از شکست تا موفقیت در نظر بگیرید. یعنی خود را کاملاً شکست‌خورده یا موفق تلقی نکنید، بلکه هنگامی که به یک نتیجه دست میابید، حتی اگر درحد انتظار نبود، سرخورده نشوید.
  •  به خاطر تلاشی که انجام داده‌اید، احساس افتخار کنید و برای بهبود نتیجه برنامه‌ریزی نمایید. با چنین دیدگاهی است که پیشرفت خواهید‌‌ کرد. در نهایت، با آزمون و خطاهای متعدد، اطلاعاتی را درباره‌ی واقعیت به دست می‌آورید تا زندگی شادتر همراه با آرامش بیشتری داشته باشید که در آن موفقیت، پیشرفت، آرامش و لذت با هم در تعادل‌اند.
  •  برای رسیدن به هدف نهایی، اهداف خود را پایین‌تر از آنچه که می‌خواهید درنظر بگیرید و فارغ از نتیجه، برای دفعات بعدی تلاش کنید که آن را بهبود ببخشید.
  •  برای داشتن زندگی بهتر، باید بپذیرید که همیشه نمی‌توان عالی بود و باید انتظارات خود را در حدی معقول قرار دهید. در نتیجه، رنج کمتری را متحمل خواهید شد و زمان بیشتری را برای انجام فعالیت‌های دیگر مانند ورزش کردن و بهبود روابط اجتماعی خواهید داشت.
  •  به دستاوردهای مثبت خود توجه کنید و برای آن‌ها ارزش قائل شوید. برای مثال، اگر در یک آزمون نتیجه‌ی عالی را کسب نکردید، اما نسبت به نمره‌ی قابل انتظارتان در سطح مناسبی قرار داشتید، خیلی منتقدانه فکر نکنید و عملکرد خود را زیر سوال نبرید و موفقیت‌تان را نادیده نگیرید و در نظر داشته باشید که باید در دفعات بعدی حتی به مقدار ناچیز پیشرفت کنید، اما نه به قیمت صرف کردن زمان بیشتر همراه با اضطراب و وسواس.
  •  برای دستاوردهایتان ارزش قائل شوید و این نکته را بپذیرید که گاهی به جای اینکه مدام درحال پیشرفت باشید، بهتر است که موقعیت خود را تثبیت کنید. چون تجربه نشان داده است که این وسواس فکری و تأکید زیاد بر روی نتیجه، موجب نوسان در نتایج اهداف می‌شود تا پیشرفت. برای مثال، هنگامی که فرد با شرکت در آزمون‌های آزمایشی خود را برای یک آزمون نهایی مانند کنکور آماده می‌کند، از یک جایی به بعد، سعی داشته باشد که عملکردش را تثبیت نماید. این کار باعث خواهد شد که فرد، آرامش بیشتری داشته و در آزمون نهایی نتیجه‌ی بهتری را کسب کند.
  • برای افزایش بازدهی عملکرد خود، زمانی را که برای خواندن مطلبی درنظر میگیرید، کاهش داده و سرعت مطالعه‌ی خود را افزایش دهید. برای مثال، یک فرد کمال‌طلب برای خواندن یک موضوع درسی ۵ صفحه ای، ۳ ساعت را صرف می‌کند. مطمئناً قسمت زیادی از این زمان صرف شده به علت اضطراب و وسواسی که فرد دارد هدر می‌رود. این شرایط باعث می‌شود که فرد، با این دیدگاه که قسمتی از بحث را متوجه نشده مرتباً به عقب برگردد و مطالب را دوباره بخواند. همچنین ممکن است اضطراب ناشی از نتیجه، مانع از تمرکز دقیق بر روی موضوع شود. بنابراین، زمان زیادی را برای خواندن یک موضوع صرف می‌کند و در آزمون نهایی موفق به دریافت نتیجه‌ی مطلوب نخواهد شد.
  •  از این که روش دیگری را امتحان کنید تردید نداشته باشید، به آینده و نتیجه فکر نکنید، در هنگام مطالعه به طور دقیق بر روی موضوع متمرکز شوید، با سرعت بیشتری مطالب را بخوانید و به خود فرصت مضطرب شدن را ندهید. به طور قطع اگر با این روش پیش روید پیشرفت خواهید کرد. در غیر این صورت، مانند کسی هستید که هر روز مسیری را برای رفتن به خانه طی می‌کند و در یک چاله میفتد، و هر چند در روزهای بعدی می‌تواند مسیر خود را عوض کند، اما این کار را انجام نمی‌دهد و باز هم در همان چاله خواهد افتاد. مزیت دیگر افزایش سرعت مطالعه و کاهش زمان برای خواندن یک موضوع این است که فرد زمان بیشتری خواهد داشت و هنگامی که خود را برای یک آزمون آماده می‌کند با ذخیره‌ی این زمان‌ها می‌تواند زمان بیشتری را برای خواندن مطالب دیگر و مرور اختصاص دهد. در نتیجه، اعتمادبه‌نفس فرد افزایش خواهد یافت، تسلط فرد بر موضوع بیشتر می‌شود و متعاقباً به نتیجه‌ی مطلوب‌تری می‌رسد.

البته مطالب گفته شده به این معنا نیست که فرد هر نتیجه‌ای را که کسب می‌کند، از آن راضی باشد. چون این احساس، نشانه‌ی بی‌تفاوتی فرد است. بنابراین باید حداقل تا حدی از عملکرد خود ناراضی باشد تا انگیزه‌ی کافی جهت تغییر را پیدا کند که برای دفعات بعد بیشتر تلاش کرده و عملکرد خود را بهبود بخشد.


آزاد علی‌محمدی، دانشجوی پزشکی، مشاور تحصیلی مرکز

تأثیرات مصرف کافئین بر انسان

تأثیرات ناشی از مصرف کافئین

تأثیرات ناشی از مصرف کافئین 1208 1000 مرکز روانشناسی و مشاوره دیگرگون

 

چنین تصور می‌شود که کافئین با منشأ طبیعی از گیاهان، به دلیل طبیعی بودن، کاملاً بی‌زیان هست. این‌گونه تعبیر کردن، به‌شدت نادرست بوده و سبب بسیاری از سوء برداشت‌ها می‌شود. کافئین نیز، مانند هر ماده‌ی دیگری دارای جنبه‌های سودبخش و زیان‌آور است.

کافئین و بی‌خوابی

از نخستین پیامدهای کافئین که بشر توانست شناسایی کند، اثر کافئین در ایجاد تأخیر در زمان خواب و به عقب انداختن ساعت بیولوژیک بدن هست. کافئین در جرگه‌ی داروهای هوشیارکننده و خواب‌زدا هست، زیرا ماده‌ای را که مسبب ایجاد خواب در مغز است را مهار و خنثی می‌کند.

قهوه عموماً جدا از نوع دانه، دارای ۵۴% کافئین می‌باشد و ۴۳% کافئین نیز، با نوشیدن چای تامین می‌گردد. مردم ایالات متحده روزانه، میانگینی برابر با ۳۰۰ میلی‌گرم کافئین دریافت می‌کنند، در حالی که میزان دریافتی بقیه‌ی مردم جهان، یک‌سوم این مقدار کافئین است.

کافئین ماده‌ی هشیارکننده و تمرکز حواس

به‌غیر از افزایش هشیاری، که از سودمندی‌های کافئین است، تأثیرات دیگر آن به مقدار کافئین دریافتی بستگی دارد. مقداری در حد ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلی‌گرم، تأثیری مشابه با آمفتامین با دوزاژ کم دارد. چنانچه اگر آمفتامین را با این دوز کافئین بخورید، دیگر اثری از کنش آن نخواهید دید.

کافئین، عامل اختلال جنسی در مردان و زنان

یکی از تأثیرات کافئین بر مردان، کاهش اسپرم و قدرت جنسی و ضعف نعوظ می‌شود. اما جای نگرانی نیست. آشامیدن دو فنجان قهوه در روز، چنین پیامدی را نخواهد داشت. بلکه کافئین موجود در نوشابه‌های انرژی‌زا، چنین اثری دارد. اگر کافئین کمتر از دو فنجان در روز باشد، نتیجه‌ی عکس داشته و ممکن است باعث کاهش اسپرم شود. مقادیر متوسط و کم کافئین می‌تواند در زنان باروری را افزایش دهد.

کافئین، عامل تغییر رفتار و تشدید احساسات

کافئین سبب افزایش واکنش‌های تحریک عصبی بیشتر می‌شود و مقدار گیرنده‌های عصبی را افزایش می‌دهد. به طوری که در مرکز ساخت و پردازش احساسات و عواطف که نام زیبایی هم دارد، به نام «گوی رنگ‌پریده»، ماندگاری کنش و واکنش‌هایی همچون عشق رمانتیک، عشق مادرانه، حسادت، خودنمایی، علاقه‌مندی به برد، حس حقارت و خودکم‌بینی، مانند فرض رقیب عشقی، را افزایش می‌دهد.

رابطه‌ی کافئین با پارکینسون

پژوهشگران ژاپنی دریافتند که میزان کافئین در افراد مبتلا به بیماری پارکینسون نسبت به افرادی که سالم هستند و به مقدار مشابه کافئین مصرف کرده بودند، پایین‌تر است. چنین می‌نماید که کافئین از زوال گره‌های توده‌ی سیاه کف مغز پیش‌گیری می‌کند. این گره‌ها اگر کوچک و محو شوند، می‌توانند به بروز پارکینسون منجر شوند. سطح کافئین و فرآورده‌های آن در خون بیماران پارکینسونی با شدت بیماری تغییر نمی‌کند. در حقیقت، کافئین به درستی در روده‌ی کوچک افراد مبتلا به بیماری پارکینسون جذب نمی‌شود. پارکینسون یک بیماری با تخریب پیش‌رونده‌ی اعصاب است که چنانچه دیر شناخته شود، به مرگ مینجامد.

زایمان نوزادان کم‌وزن

کافئین می‌تواند سبب زایمان نوزادان کم‌وزن شود. مادران بارداری که روزانه دو فنجان قهوه می‌آشامیدند، یعنی ۲۰۰ میلی‌گرم کافئین در روز، زایمان‌هایی با بچه‌های کم‌وزن‌تر، کوتاه‌تر و ریزاندام‌تر داشتند. زیرا کافئین سبب تنگ‌تر شدن رگ‌های تغذیه‌کننده‌ی رحم می‌شود. همین امر موجب کاهش گردش خون و کاهش رشد جنین شده و واکنش طبیعی نوزاد به مواد هشیار کننده و تمرکز حواس ضعیف می‌شود.

تأثیر کافئین در افزایش متابولیسم و کاهش وزن

کافئین، اثر قابل مشاهده و مؤثری بر روی افزایش متابولیسم دارد. قرص‌های کافئین، قهوه‌ی سبز یا ترکیبات لاغرکننده در بازار بسیار در دسترس هستند. با توجه به عوارض کافئین در مقادیر بالا، هم در زنان هم در مردان بالغ و نوزادان، مشاوره با متخصص تغذیه ضروری می‌باشد. برخی از خرده‌فروشان، پودر کافئین خالص را به صورت عمده می‌فروشند. بنابراین، به عنوان یک مکمل غذایی به بازار عرضه می‌شود. والدین باید بدانند که بسیاری از نوجوانان و جوانان از آن برای افزایش انرژی استفاده می‌کنند. برخی دیگر پودر کافئین را، در تلاش برای افزایش عملکرد یا کاهش وزن مصرف می‌کنند. دریافت کافئین خالص در مقادیر بسیار اندک می‌تواند ایمن باشد. پودر کافئین بسیار قوی بوده و اندازه‌ی ایمن آن برای مصرف، بسیار کوچک است. اندازه‌گیری دقیق پودر کافئین در خانه تقریباً غیرممکن است. در نتیجه خطر مصرف بیش از حد تصادفی و کشنده‌ی آن، زیاد است.

برای نمونه، مقدار کافئین در مواد غذایی زیر را می‌توان مبنای دریافت کافئین دانست.
قهوه دم کرده ۲۴۰ میلی‌لیتر، ۹۵-۱۰۰ میلی‌گرم کافئین
قهوه فوری ۲۴۰ میلی‌لیتر، ۶۴-۷۰ میلی‌گرم کافئین
اسپرسو ۴۵ میلی‌لیتر، ۶۴-۷۰ میلی‌گرم کافئین
کولا ۲۴۰ میلی‌لیتر، ۲۰ میلی‌گرم کافئین

کیفیت کافئین به شناسه‌های بسیاری بستگی دارد. همچون چگونگی فرآیند و یا نژاد دانه‌ی قهوه. همچنین اندازه و بزرگی تی‌بگ قهوه.

تاثیرات شگفت‌انگیز دریافت کافئین در مقادیر سنگین: اسهال، تعریق، تهوع، بی‌تابی در برابر گرما، تنفس تند، لرزش ماهیچه‌ها!
بله. شگفت‌انگیزترین بخش این پیامدها اسهال هست. زیرا نخستین واکنش در برابر کافئین یبوست هست، البته در دوزهای ضعیف مانند آشامیدن قهوه در دوزاژ معمولی روزانه. اما در حد بالا تاثیرش کاملاً وارونه می‌شود.

چنانچه خوردن کافئین یک عادت باشد، با ترک ناگهانی آن نشانه‌های ترک اعتیاد دیده می‌شود. نشانه‌هایی مانند: سردرد، خواب‌آلودگی، گیجی، ضعف و نا آرامی. پژوهش سازمان غذا و داروی ایالات متحده، در پی یافتن دیگر پیامدهای ناخوشایند ناشی از مصرف کافئینی است که به‌صورت شات انرژی یا نوشیدنی انرژی‌زا میان مردم، به‌ویژه جوانان و ورزشکاران رایج است.


گیسو شریفی، کارشناس تغذیه

تعهد در رابطه‌ی زناشویی

بررسی اهمیت تعهد در رابطه‌ی زناشویی

بررسی اهمیت تعهد در رابطه‌ی زناشویی 1200 814 مرکز روانشناسی و مشاوره دیگرگون

 

تعهد، یک قول یا پیمان آزادانه است، که دو نفر را در مسیری از عشق، امید، اعتماد، روابط دوستانه و احترام، کنار هم نگه می‌دارد. اگرچه عبارات ممکن است متفاوت باشند، اما بیشتر قول‌های ازدواج حول این محور است که شریکان همدیگر را دوست بدارند، به یکدیگر محبت بورزند، احترام بگذارند و یکدیگر را حمایت و تقویت کنند. وقتی افراد ازدواج می‌کنند، از من به سوی ما حرکت کرده و از آن پس، اینچنین با جهان ارتباط برقرار می‌کنند. هر جا که می‌روند، هر آن چه که قصد انجام آن را در آینده دارند، حتی آنچه فکر، احساس یا درک می‌کنند، توسط همسرشان بیشتر درک می‌شود و به بیان دیگر تحت تاثیر قرار می‌گیرد. تصمیم گرفتن به تعهد یا ترک ازدواج، یک تصمیم مناقشه‌برانگیز یا سخت است، زیرا به گرو گرفتن چیزهای بسیاری نیاز دارد. هیچ تضمینی برای اینکه یک ازدواج، موفقیت‌آمیز و رابطه‌ای نیرومند باقی بماند، وجود ندارد. در ازدواج هر یک از زوجین نگاهی امیدوارانه به آینده‌ی مبتنی بر عشق و اعتماد، جهت تحقق قول‌هایی که به هم داده بودند، دارند. برای گسترش و تقویت این نگاه امیدوارانه، به احترام متقابل، حمایت هیجانی و توجه به نیازهای یکدیگر احتیاج است.

این تصور که عدم ارضای نیازهای جنسی و عاطفی می‌تواند تعهد زناشویی را خدشه‌دار کند، تصوری غلط است. چه بسا زن و شوهرهایی هستند که نیازهایشان برآورده نشده ولی هرگز خیانت نکرده‌اند. بارها از کسانی که روابط فرازناشویی (خیانت) دارند، شنیده می‌شود که”زن یا شوهرم هیچ کم و کسری ندارد و تنها حوزه‌ای که مشکلی وجود دارد، حوزه‌ی جنسی است”. اگر صرفاً در بحث عدم تعهد، به بحث برآورده نشدن نیازها پرداخته شود، در بیشتر مواقع به فرد این حق داده می‌شود که خیانت کرده و خیانت‌شان کاملا توجیه می‌شود. مکانیزم دفاع روانی توجیه‌سازی در افرادی که خیانت می‌کنند، به‌وفور استفاده می‌شود و این توجیه همیشه از برآورده نشدن نیازها حکایت دارد. ارضای نیازها، تضمین‌کننده‌ی خوشبختی و تعهد زناشویی نیست. مثل این است که کسی بگوید من خیلی خوشبختم چون غذای خوشمزه‌ای می‌خورم، یا رابطه‌ی جنسی خوبی دارم و… . پس تبیین تعهد با ارضای نیازها یک مقوله‌ی غیرعقلانی است. احتمال دارد زن و شوهر بارها دچار تعارض و بحث شوند و نسبت به یکدیگر حتی حس نفرت هم پیدا کنند. یعنی نه تنها گاهاً نیاز آن‌ها ارضا نمی‌شود بلکه تنش هم بین آن‌ها به وجود می‌آید. در این حالت، زوج خیلی راحت برای خود این حق را قائل می‌شوند که با یکی که مهربان‌تر است، ارتباط برقرار کنند تا نیازهای عاطفی‌شان برآورده شود. و ظاهراً هم یک منطق سفسطه‌وار برای خیانت خود دارند؛ چون بد بود، نامهربان بود، درکم نکرد، مشکل جنسی داشت، به خودش نمی‌رسید و… . اینجاست که اکثراً، افرادی که درگیر خیانت و روابط فرازناشویی هستند، مسئولیت آن را نپذیرفته و مسئولیت خیانت و اشتباه خود را به طرف مقابل خود نسبت می‌دهند.

شروع رابطه‌ی زناشویی نیازمند گفتن یک “بله” و هزاران “نه” است. یک بله گفتن به یک موقعیت و “نه” گفتن به همه‌ی بهترهای ممکن و محتمل برای زن و مرد. بهترهای محتمل یعنی ظاهر زیباتر یک فرد، یا فردی که بهتر حرف می‌زند، پولدارتر است، بهتر درک می‌کند، خانواده‌ی بهتری دارد، یا با شخصیت‌تر است و… . هر فردی که در موقعیت، “بله” را نگوید و ازدواج نکند، احتمال دارد با موقعیت‌های خیلی بهتر مواجه شود. پس مفهوم تعهد این است: توانایی گفتن یک بله و هزاران نه که در دلِ این “بله” نهفته است. اگر از دیدگاه وجودگرایان به بحث تعهد نگاه کنیم، تعهد یک انتخاب و پذیرفتن مسئولیت‌های متعاقب آن، با تمام مشکلات احتمالی پیش‌رو است؛ از قبیل تغییر ظاهر همسر، شکست مالی، عدم ارضای نیازها، ناتوان شدن جنسی، بداخلاق شدن طرف مقابل و هر مشکل و متعاقب آن توجیه دیگری. به‌نظرم برای کار روی مسئله‌ی تعهد، ما با جامعه‌ای پر از تفاوت و پر از رنگ که شامل کودک، نوجوان، زن، مرد و بزرگسال است، مواجهیم، جامعه‌ای که هر روز در معرض انواع الگوها ،برنامه‌ها ،تعارض‌ها و مسائل جدید ناگهانی قرار می‌گیرد.

ناگفته نماند که اولین گام در ساختن یک رابطه‌ی زناشویی موفق و متعهد، انتخاب درست است. يکي از ويژگي‌هاي اصلي زوجين متعهد، مسئولیت‌پذیری است و به ميزان پايبندي افراد در مقابل پيمان بسته‌شده اشاره دارد. مسئوليت‌پذيري به عنوان يکي از مفاهيم اصلی تعهد زناشويي مطرح شده است. يکي ديگر از عواملي که در تحکيم و ثبات روابط زناشويي مؤثر است، توجه زوجين به خواسته‌ها و نيازهاي يکديگر است؛ با به کار بردن رفتارهاي مهرورزانه، مثل گوش دادن مؤثر، تشويق، احترام، اعتماد و پذيرش، زوجين ارتباط بهتري با يکديگر برقرار کرده و تشويق مي شوند تا اين رفتارها را ادامه دهند. آن‌ها درمی‌یابند که استفاده از اين روش ها در برقراري ارتباط و ارضاي نيازهاي آن‌ها بسيار مفيد است و براي خود آن‌ها نيز آرامش بسياري به دنبال خواهد داشت.


سودابه علی‌محمدی، دانشجوی دکترای مشاوره، مشاور و روانشناس مرکز دیگرگون

تعریف کمال‌طلبی

کمال‌طلبی

کمال‌طلبی 800 619 مرکز روانشناسی و مشاوره دیگرگون

 

کمال‌طلبی به معنای درنظر گرفتن شرایط دشوار برای خود در مسیر اهداف و تلاش برای رسیدن به نقطه‌ی بی‌عیب و نقص در هر زمینه‌ای، می‌باشد، که همیشه درنهایت، با نارضایتی شخص از خودش همراه است. این عدم رضایت، ناشی از انتظارات نامعقول فرد از خود و عدم شناخت درست شرایط زندگی و توانایی‌هایش است.

در بعضی مواقع، فرد کمال‌گرا به جای اینکه مسیر زندگی خود را پیدا کند و آن را پیش گیرد، خود را مدام با دیگران قیاس کرده و تلاش می‌کند که مانند آن‌ها باشد و به جایگاه آن‌ها برسد. البته کمال‌طلبی فقط درنظر گرفتن معیارهای سطح بالا نیست، بلکه شامل این موضوع هم می‌شود که فرد، ارزش و عزت نفس خود را به دستاوردهایش گره ‌می‌زند. فرد کمال‌گرا ممکن است برای رسیدن به هدف، زمانی بیشتر از آنچه که لازم است را صرف کند، چرا که می‌خواهد به نتیجه‌ی مطلوب خود برسد، و یا اینکه مدام کارهایش را به تعویق می‌اندازد، چون تصور می‌کند که نمی‌تواند آن‌گونه که باید کامل باشد، آن‌ها را انجام دهد. این افراد حتی هنگام رسیدن به هدف خود، با وجود مسیر سختی که شاید طی کرده باشند، آن را نادیده گرفته و ارزش زیادی برای دستاورد خود قائل نمی‌شوند. آن‌ها چنین تصور می‌کنند که مسیر رسیدن به هدفشان زیاد سخت نبوده و افراد دیگری هم می‌توانستند آن را انجام دهند. در این شرایط، فرد مانند کسی است که به هدفش نرسیده و در هر حالت، خود را شکست‌خورده می‌بیند. افراد کمال‌طلب در مقایسه‌ی خود با دیگران همواره خود را بالاتر می‌بینند و احساس می‌کنند نتیجه‌ی شایسته‌ی آن‌ها بسیار بیشتر از دیگران است و حتی اگر به چنین نتیجه‌ای برسند، باز هم احساس شکست می‌کنند، چون با قیاس خود با دیگران، آن‌ها را موفق‌تر از خود می‌بینند. در واقع آن‌ها از این نکته غافل‌اند که شرایط زندگی و توانایی‌های افراد باهم متفاوت هستند و همواره افرادی با توانایی‌های بالاتر نیز وجود دارند، بنابراین حتی در صورت مقایسه کردن هم، باید افراد مناسبی را برگزینند.

هدف از این بحث، پایین آوردن سطح معیارهای فرد نیست، بلکه کمک به فرد برای شناخت درست و واقعی خواسته‌ها و توانایی‌های خود و ایجاد ارتباط بین آن‌هاست. تا با بررسی هزینه‌ای که باید برای رسیدن به اهدافش بپردازد و نتیجه‌ای که کسب می‌نماید، به بازدهی مطلوب برسد.

کمال‌طلبی با پیشرفت‌طلبی بسیار متفاوت است. افراد کمال‌طلب، همواره بهترین نتیجه‌ی ممکن را می‌خواهند، به خود اجازه‌ی اشتباه نمی‌دهند و مفهوم کمال‌طلبی را با پیشرفت برابر می‌دانند. درحالی که پیشرفت به این معناست که با توجه به شرایط موجود و توانایی‌های خود، نتیجه‌ای که کسب می‌کنیم را ارزشمند دانسته و با گذشت زمان آن را بهبود بخشیم. این افراد، صرف‌نظر از نتیجه، موفقیت خود را هم‌تراز با تلاش افراطی می‌بینند و فکر می‌کنند اگر این‌گونه نباشند، افرادی معمولی هستند. آن‌ها تغییر این‌گونه افکارشان را مانع موفقیت خود می‌دانند، غافل از اینکه در بسیاری از مواقع، کمال‌طلبی، به علت مشکلاتی مانند خستگی ناشی از تلاش مداوم، منزوی شدن و فاصله گرفتن از جامعه، اضطراب و صرف زمان و هزینه‌ی بیشتر از آنچه که لازم است، موجب نتیجه‌ی عکس و مانع موفقیت خواهد شد.

با این تعاریف و نگاهی به گذشته، بررسی کنید که با باورهای کمال‌طلبانه‌ی خود، اکنون کجا هستید؟ آیا زمان و هزینه‌ای که صرف کرده‌اید متناسب با موقعیتی است که اکنون در آن قرار دارید؟ اگر پاسخ شما بله است، در نقطه ای درست ایستاده‌اید و می‌توانید مسیر پیش‌رویتان را به همین شکل ادامه دهید، اما اگر چنین نیست، خود را تحلیل کنید، شرایطتان را با دقت بسنجید و با آگاهی تصمیم بگیرید که این‌بار چه معیاری را باید انتخاب کنید تا کارآمدتر باشید و پیشرفت کنید. به تجربیات شخصی خود فکر کنید. زندگیتان در آینده، با ایجاد تغییر و یا بدون تغییر، چگونه خواهد بود؟ کدام یک باعث می‌شود که آرامش بیشتری داشته باشید و از زندگیتان بیشتر لذت ببرید و کدام یک رنج بیشتری را برای شما به همراه خواهد داشت. توانایی‌های فردی خود را کشف کنید تا درمورد معیارهایتان به شناخت درستی برسید و درنهایت بتوانید مسیر و اهداف متناسب با ویژگی‌های خود را بیابید.

آیا سخت‌کوشی و تلاش بسیار، همواره باعث بهبود عملکرد می‌شود؟

لزوماً هرچه بیشتر تلاش کنیم عملکردمان بهتر نخواهد شد. زیرا پیشرفت، نتیجه‌ی ارتباط عوامل متعددی مانند تلاش، علایق شخصی، توانایی‌های فردی، حمایت اطرافیان، شرایط اجتماعی و سلامت جسمی و روانی است. بنابراین، تلاش‌کردن برای پیشرفت، شرط لازم بوده اما کافی نیست. چراکه ممکن است خستگی ناشی از فشار زیاد باعث نتیجه‌ی عکس شود. مانند ورزشکاری که بیش از آنچه که لازم است تمرین می‌کند؛ درنتیجه آسیب دیده و برای مدت طولانی از ورزش محروم می‌شود. هیچ فرمول خاصی برای اینکه بدانیم برای رسیدن به بهترین عملکرد چفدر باید تلاش کنیم وجود ندارد. فرد باید با مشاهده و پذیرش واقعیت‌های موجود و آزمون و خطاهای متعدد به شناخت درستی از خود برسد و با تلاش معقول نتیجه‌ی مطلوبش را کسب نماید. مطمئناً در کلاس مدرسه و یا دانشگاه افراد زیادی را دیده‌ایم که با تلاش کمتر، نتیجه‌ی بهتری را نسبت به افرادی که بسیار تلاش می‌کنند، کسب کرده‌اند. پس لزوماً تلاش زیاد منجر به موفقیت نخواهد شد. افراد کمال‌طلب به اشتباه فکر می‌کنند که هر چقدر بیشتر روی مسئله‌ای زمان و انرژی بگذارند، بیشتر موفق خواهند ‌شد. این دیدگاه برای همه‌ی افراد، شرایط و فعالیت‌ها صادق نیست. همچنین برخلاف تصور شکل‌گرفته، بررسی‌های مکرر، از اشتباهات جلوگیری نمی‌کنند، بلکه فقط باعث اتلاف وقت و اضطراب بیشتر خواهد ‌شد. تجربه نشان داده است که اگرچه افراد کمال‌طلب، مدت زمان بیشتری را برای خواندن و بررسی یک مطلب صرف کرده و دائماً جملات خوانده شده را مرور می‌کنند، اما نتایج تقریباً مشابهی نسبت به کسانی که دارای معیارهای کمال‌طلبانه‌ی کمتری هستند، می‌گیرند. زیرا اضطراب و وسواس این افراد باعث اختلال در عملکرد آن‌ها می‌شود. اما افرادی که توانسته‌اند رفتارهای کمال‌طلبانه‌ی خود را کنترل کنند، زمان بیشتری را برای انجام فعالیت‌های دیگر و یا حتی بهبود فعالیت موردنظرشان داشته‌اند.

بنابراین چنین می‌توان نتیجه گرفت که توجه به راهکارهای موجود برای کنترل معیارها و رفتارهای کمال‌طلبانه، به‌منظور افزایش سطح رضایت افراد از خود و بهبود سطح عملکرد آن‌ها، اهمیت ویژه‌ای دارد. در مقالات آینده به ارائه‌ی این راه‌حل‌ها خواهم پرداخت. با من همراه باشید.


آزاد علی‌محمدی، دانشجوی پزشکی، مشاور تحصیلی مرکز

 

انواع روابط بین‌فردی

روابط بین‌فردی از دیدگاه ارسطو

روابط بین‌فردی از دیدگاه ارسطو 1194 1746 مرکز روانشناسی و مشاوره دیگرگون

 

ارسطو می‌گوید، عشق یک عنصر ارزشمند بیرونی است، و معتقد است سه چیز متفاوت را می‌توانیم دوست داشته باشیم: آن‌هایی که مفیدند، آن‌هایی که شادی‌آفرینند و آن‌هایی که ارزشمندند. در ادامه هم می‌گوید، این سه مورد، روابط خاص خود را هم به وجود می‌آورند. بیایید به هر کدام نگاهی بیندازیم.

نوع اول رابطه، بین کسانی اتفاق میفتد که برای هم مفیدند. در رابطه‌ی خود منفعت می‌بینند، که اغلب بُعد مالی دارد. حتی ممکن است شرکای مالی هم باشند. ارسطو می‌گوید، این نوع رابطه می‌تواند خیلی سودرسان باشد، اما مشکلاتی هم ممکن است سر راه پیش بیاید. علت اصلی ایجاد رابطه، منافعی است که افراد از آن کسب می‌کنند، در این صورت خودمحوری به درگیری ختم می‌شود، چون یک طرف احساس می‌کند که مغبون شده است. بنابراین، رابطه به خط پایان می‌رسد. اگر یکی از طرفین احساس کند رابطه دیگر به سودش نیست، رابطه را برهم زده و می‌رود.

نوع دوم رابطه‌ای که ارسطو توضیح می‌دهد، بین افرادی ایجاد می‌شود که از کنار هم بودن لذت می‌برند. این نوع رابطه از اولی قوی‌تر است، چون دوستانی که تنها برای منفعت در کنار هم هستند، از گذراندن وقت با هم لذت نمی‌برند. اما آن‌هایی که برای لذت کنار هم هستند، شوخ‌طبع بوده و علاقه‌مند به معاشرت با یکدیگر هستند. ممکن است آخر هفته‌ها با هم قرار گذاشته و گشتی در شهر بزنند. ارسطو می‌گوید، این نوع رابطه خیلی خوشایند است، اما مشکلاتی را هم به‌دنبال دارد. این نوع روابط دوستانه، مانند روابط دارای منفعت، خودمحورهستند، یعنی هر فرد به دنبال شادی و لذتی است که می‌خواهد از رابطه بگیرد و اگر رابطه دیگر هیچ لذتی نداشته باشد، دوستی از هم پاشیده شده و رابطه به خط پایان می‌رسد. ارسطو می‌گوید، هر دوی این روابط، سودمند هستند. ما واردشان می‌شویم، چون می‌خواهیم چیزی از آن‌ها عایدمان شود. پس اگر به چیزی که می‌خواهیم نرسیم- سود یا لذت- دیگر برای رابطه ارزش قائل نشده و به آن پایان می‌دهیم.

حال، نوبت رابطه‌ی سوم است. ارسطو می‌گوید، این رابطه براساس ارزشی است که طرفین برای هم قائل هستند. دو نفر به خاطر چیزهای خوبی که در یکدیگر دیده‌اند، به سوی هم جذب می‌شوند. برای شخصیت طرف مقابل ارزش قائل هستند و می‌خواهند رابطه‌شان به شکل سالمی رشد کند. حتی خوبی‌های طرف مقابل باعث می‌شود خودشان را رشد داده و بهتر کنند. از نظر ارسطو، این رابطه بر پایه‌ی خودمحوری یا منفعت‌طلبی نیست. هیچکس روی خودش تمرکز ندارد، بلکه تمرکزش روی طرف مقابل است. دو طرف، دیگری را به خاطر همان کسی که هست، دوست دارد، نه به‌خاطر آنچه که قرار است از رابطه نصیبش شود. از دیدگاه ارسطو، این رابطه نسبت به دو رابطه‌ی اولی قابل تحمل‌تر است و فقط وقتی به خط پایان می‌رسد که یکی از طرفین دیگر برای فرد مقابل ارزشمند نباشد. از دیدگاه ارسطو، درست‌ترین نوع رابطه بر پایه‌ی خوبی استوار است. ما هم مانند ارسطو معتقدیم اشکالی ندارد اگر از یک رابطه‌ی سالم، منفعت و لذت بخواهیم. شاید به‌خاطر یکی از این دو موضوع یا هر دو، جذب طرف مقابل شوید، ولی اگر به همین مقدار اکتفا کنید، رابطه ثباتی نخواهد داشت و رشد نخواهد کرد. ارسطو می‌گوید، زندگی زناشویی به دنبال منفعت و لذت است و اگر میان دو نفر با شخصیت مناسب رونق بگیرد، آن‌ها به مرحله‌ی سوم رابطه دست می‌یابند.

باور ما این است که منفعت و لذت شاید ثمره‌ی ازدواج باشد، اما پایه و اساس درستی برای روابط پخته نیست، چون انگیزه‌های خود محوری هستند که رابطه را شرطی می‌کنند. تمرکز روی خوبی طرف مقابل و حمایت از رشد او باید اصل هر رابطه‌ای باشد که منفعت و لذت را به‌همراه خواهد آورد و در پی آن‌ها نتایج دیگر هم گرفته خواهد شد. ما هم مثل ارسطو، عشق را ثمره‌ی توجه به خوبی‌ها می‌دانیم. عشق ورزیدن به خوبی‌های یک نفر، پایه و اساس روابط سالم است. به نظر ما، ملوین و کارول، عاشقان ارسطویی هستند. عشق ملوین بر پایه‌ی ارزش قائل شدن برای خودِ حقیقی کارول استوار بود. ملوین انگیزه پیدا کرده بود به مرد بهتری تبدیل شود و شکی نیست که از کارول حمایت خواهد کرد تا به زن بهتری تبدیل شود. به همین خاطر است که می‌خواهیم طبق نظر ارسطو زندگی زناشویی خود را بسازیم.


برشی از کتاب خوشبخت در کنار هم

ترجمه‌ی دکتر علی اکبر گودینی و همکاران (انتشارات دانژه)

تأثیر تغذیه بر اختلالات اعصاب

رابطه‌ی میان تغذیه و اختلالات اعصاب

رابطه‌ی میان تغذیه و اختلالات اعصاب 972 523 مرکز روانشناسی و مشاوره دیگرگون

 

رابطه‌ی میان سلامت اعصاب و بهبود اختلالات روانی و روحی در عین حال که بسیار ساده هست، طبق روال فرآیندهای متابولیکی از پیچیدگی‌های خاص خود در زمینه‌ی بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی برخوردار هست. برای عوام هم آشکار است که میان بدغذایی و آشفتگی روحی رابطه وجود دارد، اما به استناد علمی درآوردن این رابطه و تبدیل آن به یک روش درمانی مبتنی بر تغذیه، نیازمند تسلط به علم درمان تغذیه‌‌ای و شناخت نوع اختلال هست. در این میان رابطه‌ی مستقیم میان درمانگران، بایسته و ضروری است. روانشناس به همراه روانپزشک و متخصص رژیم‌درمانی در قالب یک تیم همکار، بهترین نتیجه را برای حل گرفتاری این پریشانی‌های روان و اعصاب، حاصل می‌کنند.

سالهاست که پزشکان به تأثیر متقابل داروها و کمبودها و اختلالات غذایی پی برده‌اند و کم‌وبیش این تقابل‌ها را در فهرست درمان، جای داده‌اند. نمونه رایج آن ویتامین‌های گروه B هست که کم‌وبیش، کنار داروهای آرامبخش اعصاب توصیه می‌شوند. و ما با مشکلات خوددرمانی و خودتجویزی افراد در کاربرد نابجای این مکمل‌ها روبه‌رو هستیم، که موجب عوارض دیگری می‌شوند. بسیاری از پریشانی‌ها و افسردگی‌ها، زودخشمی، وسواس، تندخویی‌ها و ناتوانی در تصمیم‌گیری و… به‌غیر از عوامل شناخته‌شده‌ی آموزشی، تربیتی، ریشه در نقایص تغذیه‌ای دارند. این بدان معناست که درمان روانشناسی، روانپزشکی و تغذیه‌ای بایستی هم‌زمان انجام شوند. ریشه‌های مبتنی بر تغذیه‌ی این بیماری‌ها، برای بسیاری از افراد ممکن است غیرمنطقی و نادرست به نظر آید و حتی جدی گرفته نشود. برای روشن شدن این نکته، یک مثال ساده را بازگو می‌کنم. در یک جمع ساکن خوابگاه دانشجویی، هلیکوباکتر‌ پبلوری، بسیار شایع می‌باشد. میان این دانشجویان، خستگی بی‌دلیل، بدخوابی، خشم، گریه، نبود تمرکز، سردرد، دل‌درد، گرسنگی دائم، ریفلاکس، یا همان برگشت غذا به حلق، سوزش سر دل، گزگز انگشتان و… به‌عنوان علائم آن وجود دارد، البته ممکن است در هر فردی بخشی از این علائم دیده شود. آنچه که مهم هست این است که این اختلالات می‌توانند شرایط روحی خاصی را در فرد ایجاد کنند، که در درازمدت تبدیل به خصلت و یا عادت شوند. نکته‌ی منفی دیگر آن است که گاهی یک بیماری میکروبی گوارشی با سایر بیماری‌ها ترکیب شده و کار را پیچیده‌تر می‌کند. مانند نقص در ساخت یک آمینواسید که در ساخت یا فعالیت بسیاری از آنزیم‌ها دخالت دارند. گاهی این میانجی‌ها می‌توانند تاثیرات مهمی در ساخت ساختار عصبی داشته باشند، که همراه شدن رژیم‌درمانی درست با داروها می‌توانند سرعت بهبود را افزایش دهند و تأثیر داروها را قطعی کنند. قدرت اثر درمان تغذیه‌ای بر تنظیم فعالیت اعصاب، بسیار شگفت‌انگیز است. هرچند اثر درمان بر وضعیت گوارشی می‌تواند بسیار زودهنگام، برای مثال دو هفته یا حداکثر دو ماه، باشد. اما تغییرات بر ساختار سیستم اعصاب، بیشتر زمان‌بر خواهد بود، و این نتیجه‌ی منطقی مولکول به مولکول و‌ سلول به سلول ساخته شدن اعصاب هست. و این روند، گاهی تا شش ماه، دست‌کم، زمان‌بر خواهد بود. دقیقاً مانند همان فرصتی است که دارودرمانی در یک بیماری هورمونی نیاز دارد. هرچه دانش درمان، پیشرفت بیشتری می‌کند، تخصصی شدن درمان نیز بیشتر ضرورت خود را نشان می‌دهد. امید است که آگاهی عمومی نسبت به شناخت اثر تغذیه بیشتر شود.


گیسو شریفی، کارشناس تغذیه

تأثیر اضطراب در زندگی افراد

اضطراب، هيجانى سمى

اضطراب، هيجانى سمى 1200 966 مرکز روانشناسی و مشاوره دیگرگون

 

شايد اين عنوان در ابتدا ترسناك و اضطراب‌آور باشد، اما توصيفى بهتر براى اين مقوله نيافتم. شايد بپرسيد چرا سمّى؟ سم يا زهر، سواى معناى ساختار بيولوژيكى خود، در ادبيات عام به معناى عاملى كه سلامتى را تهديد مي‌كند، بكار مي‌رود. هرجا سخنى از اضطراب است، در اصل، اولين معنایى كه به ذهن انسان متبادر مي‌گردد، علائمى نظير تپش قلب، بالا رفتن فشار خون، سرد شدن، گر گرفتن دست و پا، تعريق و ساير علائم جسمانى مي‌باشد.

هربار که در اتاق درمان هنگامى كه مراجعى از اضطرابش شكايت مي‌كرد و آن‌را غيرقابل تحمل مي‌خواند، خواستم از مثالى قابل درك استفاده كنم، اينطور برايش گفتم كه آيا تابحال تب را تجربه كرده است؟ چراکه تب به خودى خود يك بيمارى نيست، بلكه نشانه‌اى از يك بيمارى در بدن انسان است. مي‌توان اين‌گونه گفت كه تب، هشدار بدن به تهديدى در مورد سلامتى و اضطراب نيز هشدار در مورد صحت احوالات روانى ما است. اما نكته مهم اينجاست كه ما براى زيستن و حركت رو به جلو و ارتقاء در زندگى خود و همينطور حفظ بقا در دنيا، نياز به ميزان متعادلى از اضطراب در زندگى داريم كه همچون سكوى پرتاب و نيروى محركه عمل مي‌كند و اگر از زندگى حذف شود، ما نسبت به امورات زندگى مانند شغل، مسئوليت‌ها، رشد و سلامتى‌مان دچار بى‌تفاوتى و اهمال‌كارى شده و انگيزه، جهت حركت و سازندگى را، از دست خواهيم داد. اما از طرفى وجود اضطراب به مدت‌زمان طولانى، بدن ما را به سمت فرسودگى پيش مي‌برد و توان حل مسأله در ما كاهش می‌یابد. وجود اضطراب به‌صورت پايدار و طولانى‌مدت در بدن ما، با ايجاد علائم هشدار و گوش به زنگى باعث افت عملكرد و كاهش توانايى ما مي‌گردد. زيرا علائم جسمانى خاصى كه در بالا به آن اشاره شد، به‌صورت پيوسته باقى خواهد ماند و در بلندمدت از توان فيزيكى ما خواهد كاست. اضطراب وقتى در متن زندگى ما قرار مي‌گيرد، شايد متوجه حضورش نباشيم و علائم فيزيكى و روانى‌اش برای ما عادى شود، اما اثرات فرسايشى روانى خود را به جاى مي‌گذارد و همين امر، لزوم آگاه شدن نسبت به علل زمينه‌ساز، بروزدهنده، تداوم‌بخش و نيز تلاش براى درمان موفق آن را مي‌رساند.

اضطراب در رابطه

روابط ما بنا به علل مختلفى مي‌تواند ايجاد اصطراب نمايد، كه اكثر اوقات به ذهنيت‌هاى گذشته‌ی ما و سوابق مراودات پيشين ما در زندگى مرتبط مي‌باشد. هر زمان كه بنا به هر علتى، اضطراب ما در معاشرت با ديگران بالا مى‌آيد، واكنشى ناپخته و تكانشى از ما سر خواهد زد. زيرا ميزان تفكر سازنده و منطقى در مغز كاهش چشمگيرى مى‌يابد، بنابراين، پاسخ‌هاى حين اضطراب از جانب ما، هرگز عواقب مطلوبى در رابطه ندارند، چون فاقد فرآيند تفكر پيشرفته و عملكرد عالى است، درنتيجه اكثرا آسيب‌زا بوده و موجب پشيمانى و حسرت مي‌گردد. لذا يكى از تمريناتى كه در اين مورد پيشنهاد مي‌شود، قدرى تأمل و مكث بعد از وارد شدن محرك اضطراب‌زا و سپس پاسخ دادن است.

برای مثال، خانم سارا با همسرش تماس مي‌گيرد و همسرش پاسخگو نيست.
واقعيت موجود: همسر سارا در جلسه است و به دلیل اهميت جلسه، تلفن همراه خود را خاموش كرده است.
و حالا احتمالاتى كه در ذهن سارا مي‌گذرد:
١- حتما داره بهم خيانت مي‌كنه!
٢- مي‌خواد من سر از كارهاش در نيارم!
٣- خودشو از دسترس من خارج كرده چون نسبت به من بی‌تفاوته!
٤- خودشو مسئول پاسخ دادن به من نميدونه!
٥- حتما مشغول كاريه كه نميخواد من بدونم چون اگر پاسخ بده قطعا سر درميارم پس ترجيح ميده جواب نده!
٦- حتما جايى هست كه اگر پاسخ بده افشاء ميشه و آبروش ميره!

حالا تصور كنيد كه به دنبال اين افكار منفى و نامربوط، چه احساسى به سارا دست مي‌دهد؟ اضطراب، ترس، خشم، ناامنى عاطفى و روانى، ابهام و حسادت. تمامى اين هيجانات ناخوشايند توأم با اضطراب خواهد بود، پس در پى ايجاد هر كدام، قطعاً رفتار (ACT) ناكارآمد و نسنجيده‌اى از وى سر خواهد زد. در اينجا و اين لحظه، گذراندن لحظاتى، جهت حفظ آرامش و انسجام افكار و نيز واقعيت‌سنجى افكار خودآيند منفى، موجب خواهد شد پاسخ فرد قدرى منطقى‌تر و معقول‌تر گردد. علت آن هم پايين آمدن سطح هورمون‌هاى توليد اضطراب و قرار گرفتن در وضعيت جسمى و مغزى نرمال و خارج از واكنش جنگ و گريز است.

در مقالات آتى به نحوه‌ی مواجهه‌ی مؤثر با اضطراب خواهم پرداخت.
با من همراه باشيد..


مریم رمضان

روانشناس بالینی، مدیر مرکز روانشناسی و مشاوره‌ی دیگرگون

 

مهار کردن خشم در کودکان

خشم در کودکان و راهکارهایی برای مهار آن

خشم در کودکان و راهکارهایی برای مهار آن 1024 1024 مرکز روانشناسی و مشاوره دیگرگون

 

خشم، یکی از واکنش‌های طبیعی همه‌ی ماست. خشم که بیشتر به عنوان یک هیجان منفی در نظر گرفته می‌شود، می‌تواند مناسب یا نامناسب بروز پیدا کند. اگر ابراز، به صورت نامناسب باشد، مشکل‌زا خواهد بود. آنچه که در مورد هیجان خشم، حائز اهمیت است، کنترل و مدیریت آن می‌باشد، زیرا عدم کنترل آن باعث ایجاد یک عادت رفتاری خواهد شد که در آینده آسیب‌های زیادی را ایجاد می‌کند.

یکی از مراحل رشد در کودکان مهار رفتار پرخاشگرانه است. این رفتار، در سنین نوباوگی بوجود می‌آید و در مراحل مختلف پیشرفت می‌کند. کودک توانایی کنترل و مهار خشم خود را به طور کامل ندارد. عوامل و موقعیت‌هایی مانند: گرسنگی، تشنگی، خستگی، ناامیدی و یا هر نوع احساس دیگری می‌تواند کودک را در معرض واکنش خشم قرار دهد. به دلیل آنکه کودکان نمی‌توانند مانند بزرگسالان، محیط اطراف خود را شناسایی کرده و با آن ارتباط برقرار کنند، و از سوی دیگر، توانایی بیان احساساتی که تجربه می‌کنند، مانند خستگی، ناامیدی و… را ندارند، تمامی آن‌ها را با واکنش خشم نشان می‌دهند، همچنین، مفاهیمی از جمله ترس، غم، احساس گناه، خجالت و… شاید باعث رفتار پرخاشگرانه در کودک شود. حال این واکنش می‌تواند برخورد فیزیکی و دعوا با والدین یا همسالان خود باشد یا در بازی‌ها و بر سر اسباب‌بازی ها خالی شود.

در کودکان، کنترل و مهار هیجان خشم مسئله‌ی بسیار مهمی است که باید به شیوه های درست آموزش داده شود تا از آسیب‌های روانی احتمالی آن در آینده، جلوگیری شود. اولین و مهمترین افراد برای آموزش کودک، والدین هستند. کودکان از والدین خود، بیشترین یادگیری رفتاری را دارند. بنابراین، یادگیری مهارت‌های گفتگو با فرزندان توسط والدین، اهمیت بسیار زیادی دارد.

پیشنهادهای راهبردی برای کنترل خشم کودکان:

۱- به کودک مفاهیم احساس و رفتار را آموزش دهید. و انواع احساساتی که تجربه می‌کنند را نام‌گذاری کنید. برای مثال، هنگام عصبانیت به او یاد دهید که این هیجان او خشم، نام دارد.

۲- در هنگام خشم کودک، والد یا والدین باید آرام و مسلط به خود باشند. اگر کودک، شما را ناتوان در کنترل هیجانات خود و رفتارهایتان ببیند، آن را یادگیری و تکرار خواهد کرد.

۳- در خانه برای رفتارها قانون‌گذاری کنید، قوانین نانوشته بسیار تاثیرگذارتر است. در همه‌ی خانواده‌ها، برای رفتارهای شایسته و ناپسند قوانینی وجود دارد. مثلاً، داد و بیداد کردن و به هم کوبیدن در و… جزو رفتارهای ناپسند، و سلام دادن، کمک کردن در چیدن سفره و… رفتارهای پسندیده محسوب می‌شوند. کودکان باید با عواقب رفتارهای مختلف‌شان آشنا شوند. پاداش در کودک می‌تواند رفتار او را بهبود بخشد و با گذشت زمان می‌آموزد که چه نوع رفتاری باعث تشویق و عدم تشویق او می‌شود.

۴- مهارت‌های ساده در کنترل خشم: مثلا وقتی که کودک پرخاشگری می‌کند، به جای گفتن جملات امری مانند داد نزن، اینکارو نکن و… با زبان نرم به او یاد دهید که درباره‌ی آن موقعیت و رفتارهای مختلفی که می‌تواند داشته باشد، صحبت کند. لازم است کودکان یاد بگیرند که از بین انواع واکنش‌ها می‌توان عکس‌العملی را که بهتر است، انتخاب کند. حتی می‌تواند رفتارهای بی‌ارتباط با موقعیت را از خود نشان دهد، مثلاً عطری را ببوید، گلدانی را آب دهد و… .

۵- بازی: موثرترین روش برای کنترل خشم در کودکان، بازی‌درمانی است. مثلاً به کودک بیاموزیم هنگام عصبانیت یک برگه را فقط خط‌خطی کند، یا توپ را بارها به دیوار پرتاب کند.

نکته پایانی اینکه کنترل خشم مسئله‌ی ساده‌ای نیست. همانطور که گفته شد خشم یک واکنش طبیعی در موقعیت‌های پیش‌آمده است، آموزش کنترل خشم به کودکان می‌تواند کمک کند که با احساسات‌شان راحت‌تر کنار آمده و آن‌ها را کنترل کنند. اگر خشم در کودک غیرقابل کنترل و مهارنشدنی باشد، نیاز به کمک‌های حرفه‌ای و مشاوره‌های کودک است، که والدین باید در جهت آن اقدام کنند.


حنانه علی­‌محمدی

کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، مشاور کودک مرکز روانشناسی و مشاوره‌ی دیگرگون

 

از کجا بفهمیم که روان‌درمان‌گر مناسب ماست؟

از کجا بفهمیم که یک روان‌درمان‌گر مناسب ماست؟

از کجا بفهمیم که یک روان‌درمان‌گر مناسب ماست؟ 1024 683 مرکز روانشناسی و مشاوره دیگرگون

اگر شیوۀ درمانی تراپیست را نپسندیدیم می‌توانیم تغییرش دهیم؟

در کل، باید متوجه باشیم که روان‌درمانی جلسۀ ناراحت‌کننده‌ای است و معمولاً ما را معذب می‌کند، مخصوصاً اگر در خانواده یا فرهنگی رشد کرده باشید که در آن برچسب‌های زیادی روی سلامت و درمان روان وجود داشته باشد. پیشنهاد ما این است که به روان‌درمانگر خود سه تا شش جلسه فرصت دهید. و اگر بعد از این جلسات، احساس کردید که پیش نمی‌روید، معذبید، دارید قضاوت می‌شود یا حس می‌کنید که روان‌درمانگر در مورد مشکل شما دانش و تخصص کافی ندارد، روان‌درمانگر خود را عوض کنید.

موضوع مهم دیگری که باید حواستان به آن باشد این است که ببینید آیا روان‌درمانگر بهترین را برایتان می‌خواهد یا نه. شما را در همان موقعیت واقعی که هستید می‌بیند؟ یا دارد اهداف خودش و چیزی که دوست دارد اتفاق بیفتد را به شما تحمیل می‌کند. آیا همۀ مسئولیت‌ها را به عهدۀ شما می‌گذارد یا همۀ تلاشش را می‌کند که آسیبی به خودتان نرسانید؟ موضوع دیگری که باید حواس‌تان باشد: آیا احساسات شما را به رسمیت می‌شناسد؟ کاملاً به حرف‌هایتان گوش می‌دهد؟ به درستی با شما ارتباط برقرار می‌کند؟ و آیا با حفظ احترام شما را به چالش می‌کشد؟

یکی از مهم‌ترین مسائل در شناخت درمان‌گر این است که روان‌درمان‌گر از شما حمایت کند، با شما همدلی داشته باشد و به مشکلات‌تان رسیدگی کند در حالی که درمان‌تان نمی‌کند و قصد اصلاح‌تان را ندارد؛ چون این بر عهدۀ شماست. درمان‌گر وظیفه دارد که ابزارهایی را در اختیارتان قرار دهد تا خودتان این کار را انجام دهید.

پس روان‌درمانی قرار نیست خودکار همه چیز را درست کند و این بخش سخت ماجراست. اینکه فکر کنیم درمان جواب نمی‌دهد و ما خوب نمی‌شویم. میل به درمان و کمک به خودتان باید از درون شما بیاید. چیزهای دیگری که برای تشخیص یک روان‌درمانی مناسب به آن نیاز دارید: درمان‌گر خوب در درمان عجله نمی‌کند و باعث نمی‌شود حس کنید باید سریع‌تر از اتاق بیرون بروید؛ توقعات واقع‌بینانه‌ای از درمان دارد؛ به هویت شما احترام می‌گذارد؛ با او احساس راحتی می‌کنید با اینکه می‌دانید تشویش و اضطراب زیادی در این موقعیت آسیب‌پذیرتان وجود دارد ولی به مرور، راحتی و اعتماد بینتان شکل می‌گیرد.

همچنین در روند روان‌درمانی به درمان‌گری نیاز داریم که مرز‌های مناسب و انعطاف‌پذیری با ما داشته باشد. این مرزها با اینکه واقعی و مشخص هستند اما قرار نیست خیلی خشک و غیرقابل تغییر باشند. موضوع مهم دیگر این است که درمان‌گر با وجود دانش و مهارت زیاد نباید طوری با شما رفتار کند که حس کنید از شما برتر است.

حتماً به این موارد توجه داشته باشید اما به احساسات خود نیز اعتماد کنید و اگر از جلسۀ روان درمانی حس ناخوشایندی داشتید، آن را ترک کنید.


این مطلب از سایت CU Anschutz Medical Campus انتخاب و ترجمه شده است.

مترجم: پرستو مسگریان

مرکز مشاوره و روانشناسی دیگرگون

دیگرگون، با کارشناسان زبده و مجرب در زمینه‌های روان‌درمانی، تغذیه، مشاوره و آموزش، عالی‌ترین خدمات روان‌شناسی و مشاوره در ایران را ارائه می‌دهد. تیم کارشناسان دیگرگون هم‌پیمان شده‌اند که جز با روش‌های مستدل و متناسب با ارزش‌های بومی، به سراغ ساحت پیچیده و پرپیچ و خم روان نرود. مطابق همین اصل و ارزش اولیه، با به کارگیری روان‌شناسی مبتنی بر علم و داده و همچنین استفاده از بروزترین روش‌های مشاوره و درمان دنیا، مسیر آرامشی پایدار را به مراجعان خود نشان می‌دهیم.

دیگرگون در شبکه‌های اجتماعی
تلفن دیگرگون

۰۲۱۸۸۱۹۳۱۹۵
09107901044

آدرس دیگرگون

ضلع شمالی میدان ونک، کوچه صانعی، پلاک 33، ساختمان صدف، آسانسور واحدهای شرقی، طبقه دوم، واحد 23

خدمات دیگرگون

مشاوره ازدواج و طلاق | مشاوره زناشویی | مشاوره کودک و نوجوان | مشاوره تغذیه | مشاوره فردی | مشاوره تحصیلی و شغلی | مشاوره اعتیاد | مشاوره سازمانی | روان درمانی | گفتار درمانی | رژیم درمانی | روانکاوی | روان درمانی کودک | سکس تراپی | خانواده درمانی | برگزاری کارگاه های آموزشی | برگزاری دوره های آموزشی | انجام پروژه های پژوهشی | انجام تحقیقات علمی

© تمامی حقوق برای مرکز مشاوره و روانشناسی دیگرگون (تاسیس 1398) محفوظ است.